آبشار ( ویژه مبلاد امام صادق علیه السلام)
گل كرد ردپاي كسي كه به يمن او
با يك گل شكفته زمستان، بهار شد
مردي رسيد با سبد نور از بهشت
نوري كه شهد و شربت و سيب و انار شد
پس برتن كوير و در انبوه تشنگان
شهدي چكاند و خاك كوير آبشار شد
از سيب و از انار به هر جاهلي خوراند
علمش شكفت و عالم دهر و ديار شد
بر سستي فلاسفه و هر چه كه حكيم
دستي كشيد و سستيشان استوار شد
در انجماد جبر كه نوري دميد، جبر
ذره ذره ذوب شد و اختيار شد
در دشت علم، هرچه غزال رمنده بود
با تير آسماني فكرش شكار شد.
مردي كه چشمش آينه كائنات بود
چشمي كه هر كه ديد، دلش بي قرار شد
اما چه حيف! دوره آيينه هم گذشت
چرخيد چرخ و نوبت گرد و غبار شد
از دست روزگار به يك باره آينه
افتاد و وقت واقعه احتضار شد
با يك گل شكفته زمستان، بهار شد
مردي رسيد با سبد نور از بهشت
نوري كه شهد و شربت و سيب و انار شد
پس برتن كوير و در انبوه تشنگان
شهدي چكاند و خاك كوير آبشار شد
از سيب و از انار به هر جاهلي خوراند
علمش شكفت و عالم دهر و ديار شد
بر سستي فلاسفه و هر چه كه حكيم
دستي كشيد و سستيشان استوار شد
در انجماد جبر كه نوري دميد، جبر
ذره ذره ذوب شد و اختيار شد
در دشت علم، هرچه غزال رمنده بود
با تير آسماني فكرش شكار شد.
مردي كه چشمش آينه كائنات بود
چشمي كه هر كه ديد، دلش بي قرار شد
اما چه حيف! دوره آيينه هم گذشت
چرخيد چرخ و نوبت گرد و غبار شد
از دست روزگار به يك باره آينه
افتاد و وقت واقعه احتضار شد
سروده :مهدی زارعی
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۱۱/۰۹ ساعت 17:51 توسط علی جباری
|