چشم هاي شرقي ات بي بلا بود!
پيش از آن كه تو بيايي، ما دروازه هاي كشور دلمان را به حرمت نام فاطمه
عليهاالسلام به روي لشكريان اسلام، گشوده بوديم و به جاي آن كه برق
شمشيرها، نگاهمان را وادار به تسليم كند،د ل به عطر محمدي صلي الله عليه و
آله وسلم سپرده بوديم و آذرخش توحيد، قلبمان را زير و رو كرده بود.
پيش از آن كه تو بيايي، ما به بهانه سلمان فارسي، با رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم احساس قرابت و خويشاوندي مي كرديم و خود را به خاندان وحي منتسب مي دانستيم؛ اما تو كه آمدي، زنجيره اتصال ما به قبيله بني هاشم، رسميت يافت!
ديگر كسي نمي توانست ادعاي خويشاوندي ما با پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله وسلم را انكار كند؛ كه تو با آن چشم هاي شرقي و نجابت ايراني ات، گواه صادقي بر مدّعاي ما بودي.
تا قبل از آن كه شهربانو عليهاالسلام از سرزمين ما برود، شاهزاده خانم يكتاي دربار سلطنتي خاك فارس بود؛ اما وقتي تاج همسري سيد جوانان اهل بهشت ـ حسين بن علي عليه السلام ـ كه ايرانيان، ناديده، عشقش را در دل مي پرواندند، بر سر دختر شاه ايراني نهاده شد، افتخار شهربانو ديگر به خاطر تعلق او به سلطنت ايرانيان نبود، بلكه از آن رو مايه فخر و مباهات و غرور فارسيان شد كه اميرالمؤمنين عليه السلام او را به عنوان عروس خانه خويش پذيرفت و با قرائت خطبه عقد، گويي تمام مرزها را در هم نورديد و همسايگي مارا از دو كشور، به همخانگي دودل كشانيد.
اما تا تو نيامده بودي، چيزي از لطف عشق، در سفره دلمان كم بود و شادي مان ناقص مي نمود! وقتي شهربانو عليهاالسلام تو را به دنيا آورد، انگار امامي از دروازه هاي شرق متولد شد و جاده فارس و عرب، به يك نقطه ختم گرديد؛ نقطه اي نوراني و زيبا به اسم علي بن حسين عليه السلام.
ولادتت بيش از همه شيعيان، ايران را شادمان كرد كه دخترشان، فرزندي از نسل حيدر عليه السلام را به دنيا ارزاني كرد! از اين رو، تا هميشه خدا، از بانوي عالميان ـ فاطمه زهرا عليهاالسلام ـ سپاسگزاريم كه دختر ما را به كنيزي خويش پذيرفت و با چنين منّتي، بر خويشاوندي ما با اهالي نور، امضاي قبولي زد!
پيش از آن كه تو بيايي، ما به بهانه سلمان فارسي، با رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم احساس قرابت و خويشاوندي مي كرديم و خود را به خاندان وحي منتسب مي دانستيم؛ اما تو كه آمدي، زنجيره اتصال ما به قبيله بني هاشم، رسميت يافت!
ديگر كسي نمي توانست ادعاي خويشاوندي ما با پيامبر خاتم صلي الله عليه و آله وسلم را انكار كند؛ كه تو با آن چشم هاي شرقي و نجابت ايراني ات، گواه صادقي بر مدّعاي ما بودي.
تا قبل از آن كه شهربانو عليهاالسلام از سرزمين ما برود، شاهزاده خانم يكتاي دربار سلطنتي خاك فارس بود؛ اما وقتي تاج همسري سيد جوانان اهل بهشت ـ حسين بن علي عليه السلام ـ كه ايرانيان، ناديده، عشقش را در دل مي پرواندند، بر سر دختر شاه ايراني نهاده شد، افتخار شهربانو ديگر به خاطر تعلق او به سلطنت ايرانيان نبود، بلكه از آن رو مايه فخر و مباهات و غرور فارسيان شد كه اميرالمؤمنين عليه السلام او را به عنوان عروس خانه خويش پذيرفت و با قرائت خطبه عقد، گويي تمام مرزها را در هم نورديد و همسايگي مارا از دو كشور، به همخانگي دودل كشانيد.
اما تا تو نيامده بودي، چيزي از لطف عشق، در سفره دلمان كم بود و شادي مان ناقص مي نمود! وقتي شهربانو عليهاالسلام تو را به دنيا آورد، انگار امامي از دروازه هاي شرق متولد شد و جاده فارس و عرب، به يك نقطه ختم گرديد؛ نقطه اي نوراني و زيبا به اسم علي بن حسين عليه السلام.
ولادتت بيش از همه شيعيان، ايران را شادمان كرد كه دخترشان، فرزندي از نسل حيدر عليه السلام را به دنيا ارزاني كرد! از اين رو، تا هميشه خدا، از بانوي عالميان ـ فاطمه زهرا عليهاالسلام ـ سپاسگزاريم كه دختر ما را به كنيزي خويش پذيرفت و با چنين منّتي، بر خويشاوندي ما با اهالي نور، امضاي قبولي زد!
نزهت بادی
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۴/۰۴ ساعت 14:2 توسط علی جباری
|