آستانه او
پر است خلوتم از ياد عاشقانه او *** گرفته باز دل کوچکم بهانه او
نسيم رهگذر اين بار هم نياورده *** به دست قاصدکي نامه يا نشانه او
مسافران همه رفتند و باز جا ماندم *** کدام جاده مرا مي برد به خانه او
در اشتياق زيارت به خواب مي بينم *** کبوترانه نشستم بر آستانه او
منو دوبال شکسته، من و دودست نياز *** چگونه پر بکشم سمت آشيانه او؟
غروب ابري پاييز مي چکد در من *** پرم ز هق هق باران کجاست شانه او؟
سروده : انسیه موسویان
+ نوشته شده در ۱۳۹۱/۰۷/۱۵ ساعت 17:58 توسط علی جباری
|