آیات بارانی

میلاد مسعود کریم اهل بیت امام حسن مجتبی (علیه آلاف التحیه و الثنا) بر تمامی عاشقان حضرتش مبارک

************************************************************

وصيت‌هاي «باران»ي كه ظلمت را به پايان برد
قرون تشنگي را ناگهان از ياد انسان برد
همين كه گفت: چون رعدي به گوش ظلم مي‌پيچم
صدايش آبروي هرزه‌گويان را چه آسان برد
خودش بود و خودش تنها به جنگ كفر صحرا رفت
همان باران با ايمان كه سر در گوش دوران برد
تلاوت كرد: من بر خارزار كفر مي‌بارم
كه بايد قحطي گل‌بوته‌ها را از بيابان برد
همان آيات باراني كه شب تا صبحدم باريد
زمين نو مسلمان را به جمع رستگاران برد
وصيت كرد: ايمان را مبادا گم كنيد ‌اي قوم!
كه باران هر چه رحمت داشت، ارث از نسل ايمان برد

سروده : سودابه مهیجی

برگرفته از:irc.ir

مهربانی امام حسن مجتبی علیه السلام

مهرباني با بندگان خدا از ويژگي‌هاي بارز ايشان بود. اَنس مي‌گويد كه روزي در محضر امام بودم. يكي از كنيزان ايشان با شاخه گلي در دست، وارد شد و آن را به امام تقديم كرد. حضرت، گل را از او گرفت و با مهرباني فرمود: «برو تو آزادي!» من كه از اين رفتار حضرت شگفت‌زده بودم، گفتم: «اي فرزند رسول خدا! اين كنيز، تنها شاخه گلي به شما هديه كرد، آن‌گاه شما او را آزاد مي‌كنيد؟!» ‌امام در پاسخم فرمود: «خداوند بزرگ و مهربان به ما فرموده است: «وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيّةٍ فَحَيّوا بِأَحْسَنَ مِنْها؛ هر كس به شما مهرباني كرد، دو برابر او را پاسخ گوييد.» (نساء: 86)
سپس امام فرمود: «پاداش آزادي در برابر مهرباني او آزادي‌‌ بود».1


1. مناقب، ابن شهر آشوب، ج۴، ص18.

درب دل می ‏زنم به نام حسن علیه السلام

درب دل می ‏زنم به نام حسن
سائل تشنه ‏ام به جام حسن
رب رحمت به روى دل وا شد
شد به کام دلم کلام حسن
می رسانم به اهل صوم و صلاة
در بهار خدا، سلام حسن
در شب چارده نمایان بین
نه فلک جلوۀ تمام حسن
باز دل ها شد نمک گیرش
این بود عادت مدام حسن
سفره دار مدینه را عشق است
بذل و جود و کرم مرام حسن
افتخارم  همین که در خلقت
نام من ثبت شد غلام حسن
ذکر خیرش نه حرف امروز است
از ازل شیعه شد به دام حسن
صلح او را قیام  صبر بخوان
در سکوت و سکون قیام حسن
پر ز خون کاسه جهان بى او
بى ستون است آسمان بى او
نه حیاتم بدون او تأمین
نه مماتم بدون او تضمین
نه نمازم بدون او مقبول
نه دعایم بدون او آمین
نه جهادم بدون او پیروز
نه زکاتم بدون او تحسین
نه صیامم بدون او افطار
نه قیامم بدون او تمکین
نه تولى بدون او ممکن
نه تبرى بدون او تدوین
نه نمک بى ولایتش خوش طعم
نه شکر بى محبتش شیرین
نه نگاهى بدون او مشروع
نه صداقى بدون او کابین
نه جنانى بدون او در کار
نه جهانى بدون او تأمین
نه ریاضت بدون او توفیق
نه سعادت بدون او تبیین
عالم آشفته بى تولایش
آدم آورده سجده بر پایش
دلبر آشناى دیرینم
برده دل را ز عهد پیشینم
دردمند طبیب دوّارم
او دهد از مدینه تسکینم
آن کلیم آن مسیح آن یوسف
کرده وادار او به تمکینم
دین من مجتبایى الاصل است
حسنى مذهب است آئینم
دین اگر بى حسن شود عرضه
نه مسلمان نه شیعه، بى دینم
چهره ‏اش را به ماه انگارم
جلوه‏ اش را اله می ‏بینم
آفتاب هزار منظومه
خنده‏ اش چلچراغ تزئینم
نمکین مشرب و شکر شکن‏ است
مست از آن جام شور و شیرینم
گر که از هیبتش بپا خیزم
خون شوق از ولایتش ریزم
سیرت او نمونه ی حیدر
صورت او شبیه پیغمبر
آنکه ممدوح حىّ سبحان است
وصف او را کجا و صد دفتر
نام او را خدا حسن بنهاد
که گلش خلق شد به حُسن نظر
چه حسن؟ پَروَرَنده ی احسان
چه‏ حسن؟ حُسن سیره‏ اش محشر
.خُلق را استوانه ی تقوى
خَلق را پشتوانه ی کوثر
جمع حُسن صفات زهرایى
مجتمع در وجود این سرور
از چنان خانواده ی پاکى
باید این گل چنین شود اطهر
نور او اظهر من الشّمس است
مهرش اکسیر جان و جان پرور
سرور انبیاست دلدارم
یوسف اولیاست دلدارم
چونکه وقت نماز می ‏آید
از صلاتش فراز می ‏آید
یارب از بس ‏ملیح و خوش‏ بالاست
در نظر سَروِ ناز می ‏آید
دیدگانش سیه، رُخش اَبْیَض
اَبروانش تراز می ‏آید
قامتش را شمایل محراب
سجده‏ اش را جواز می ‏آید
نور پیشانى اش چو مه ساطع
قمرش پیشواز می ‏آید
گردنش نقره‏ فام، لعلش سرخ
صحبتش دلنواز می ‏آید
گونه‏ هایش سپید و دندان دُرّ
صوت او خوش نواز می ‏آید
به قدومش عقیقه داد پدر
دلرباى حجاز می ‏آید
یاد طاووس جنّت افتادم
یوسف چاره ساز می ‏آید
همچو مهدى نگار من حسن‏ است
طالع آسمان بخت من است

 

شاعر : محمود ژولیده

جلوه ماه خدا

ماه خدا ز جلوۀ تو تور ناب شد
یعنی که میزبان مه آفتاب شد
از بس که دیدنی است جمال جمیل تو
از شرم حسُن روی تو مه در حجاب شد
قامت قیامتی تو و در حسُن محشری
در جلوه ات تجلی یوم الحساب شد
وقتی که بوسه زد به گُل روی تو علی
یکباره بیت وحی پُر از دُر ناب شد
شوق و سرور در دل زهرا نشست و باز
بنیان غم ز فیض قدومت خراب شد
آمد به پاس بوسه به خاک رهت چو اشک
افتاد پیش پای تو گُل، تا گلاب شد
تو گوشوار عرش خدائی که از نخست
نامت برای عرش برین انتخاب شد
قطره بدون فیض تو دریا نمی شود
ذّره رسید محضر تو آفتاب شد
سطری نخوانده اند کریمان ز رحمتت
یک جلوه از کرامت تو صد کتاب شد
تو بی سؤال جود و کرم می کنی، دگر
کی سائلی ز درگه لطفت جواب شد؟
سردار بی سپاه شدی در وطن، ولی
صبر و امید در قدمت همرکاب شد
بی بهره مانده اند ز سرچشمۀ شرف
آن امُتی که تشنۀ موج سراب شد
جلوه گرفت جنگ جمل از شجاعتت
خُرسند از شهامت تو بوتراب شد
کرب و بلا نبود، اگر صلح تو نبود
صلحت گره گشای ره انقلاب شد
کی تشنگی کشد به صف حشر هرکسی
از کوثر محبت تو کامیاب شد
سجادۀ نیاز «وفائی» فکند و باز
بار دگر دعای دلش مستجاب شد

شاعر : استاد سید هاشم وفایی

گوشه اي از فضائل امام مجتبي عليه السلام

برگرفته از وبسایت مرکز پژوهشهای صدا وسیما

-------------------------------------------------------------

1 ـ رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم:

حسن و حسين بهترين اهل زمين بعد از من و پدرشان مي باشند، و مادر آن دو برترين زنان اهل زمين است.1

2 ـ رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم:

«هركس مرا دوست دارد بايد اين دو فرزندم را نيز دوست بدارد؛ زيرا خداوند مرا به دوستي آن دو فرمان داده است.2


3 ـ روزي «ابن عباس» براي سوار شدن امام حسن عليه السلام و امام حسين عليه السلام كه در سن كودكي بودند، شتري را نگه داشت تا بر آن سوار شوند. بعد از سوار شدن هم لباس آن دو بزرگوار را مرتب نمود. شخصي بنام «مدرك بن زياد» كه شاهد اين واقعه بود اعتراض كرد و گفت: «اي ابن عباس! سن تو بيشتر از آن دو است، چرا اين كار را انجام مي دهي»؟

ابن عباس در پاسخ گفت: «آيا جز اين است كه خداوند بر من منت نهاده است كه چنين رفتاري با اين دو (بزرگوار) داشته باشم.3

4 ـ حسن بن علي عليه السلام:

«قسم به خدا هر بنده اي كه ما را دوست داشته باشد، دوستي ما به حال او سودمند خواهد بود. دوستي ما گناهان انسانها را مي ريزد، همانگونه كه باد، برگ را از درخت مي ريزد».4


5- شدت علاقه پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم به امام حسن عليه السلام

ـ پيامبر صلي الله عليه و آله وسلم به همراه گروهي براي صرف غذا دعوت شده بودند. در بين راه حضرت امام حسن عليه السلام را در حال بازي ديدند به سرعت جلوي جمعيت رفتند و دستهاي خود را براي گرفتن فرزند دلبندشان گشودند. سپس با خنده و شادماني او را در آغوش گرفته، بوسيدند و فرمودند:
«حسن از من و من از اويم. خداوندا! دوست بدار هر كس كه او را دوست دارد».5

گفته اند: هيچكس در شرافت و بزرگي بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم چون حسن بن علي عليه السلام نبود. گاه براي ايشان فرشي در ورودي منزل مي گستراندند و حضرت بر روي آن مي نشست. مردمي كه از آنجا عبور مي كردند، با ديدن ايشان به خاطر احترامشان از آن جا عبور نمي كردند. حضرت وقتي اين وضعيت را ملاحظه مي فرمودند، به منزل مي رفتند تا مردم عبور نمايند».
6

رسول خدا صلي الله عليه و آله وسلم:

«هر كس دوست دارد به آقاي جوانان اهل بهشت نظر كند، به حسن بن علي عليه السلامنگاه كند».7


مژده میلاد (امام حسن مجتبی <ع>)

رمضان آمد و دارم خبري بهتر از اين
مژده اي ديگر و لطف دگري بهتر از اين

گر چه باشد سپر آتش دوزخ صومش

ليك با اين همه دارد سپري بهتر از اين

شب قدر رمضان گر چه بسي پر قدر است

دارد اين ماه و ليكن سحري بهتر از اين

چون كه در نيمه اين مه پسري زاد بتول

كس نزاده ست و نزايد پسري بهتر از اين

رمضان، اي كه دهي مژده ميلاد حسن

به خدا نيست به عالم، خبري بهتر از اين

مجتبي لؤلؤ پاك «مرج البحرين» است

نيست در رشته خلقت گهري بهتر از اين

رست پيغمبر از آن تهمت ابتر بودن

نيست بر شاخه طوبي ثمري بهتر از اين

گفت خالق «فتبارك» به خود از خلقت او

كلك ايجاد ندارد اثري بهتر از اين

بگذر آهسته تر اي ماه حسن، اي رمضان

عمر ما را نبود چون گذري بهتر از اين

اثر صلح حسن نهضت عاشورا بود

امتي را نبود راهبري بهتر از اين

زنده شد باز از اين صلح موقت اسلام

نيست در حسن سياست رهبري بهتر از اين

گر چه مشمول عنايات تو بوده ست «حسان»

يا حسن كن به محبان نظري بهتر از اين

سروده : استاد حبیب چایچیان (حسان)

میلاد امام حسن مجتبی (ع)

آن شب مدينه تشنه شهد سخن بود
در جوهر شهد سخن، وصف حسن بود

آن شب مدينه بود و عطر جانفزايش

فرياد شادي بود و رقص كوچه هايش

آن شب ملائك دسته دسته دست افشان

مي آمدند از عرش در بزم بهاران

آن شب طلوع مطلع الفجر ظفر بود

آيينه دار سفره فتح سحر بود

آن شب نبي از كوثرش تفسير مي گفت

از خنده زهرا، علي تكبير مي گفت

آن شب گلي از باغ عصمت چيد زهرا

حُسْن خدا داد حَسَن را ديد زهرا

آن شب خدا از دوش زهرا بار برداشت

يعني نقاب از چهره دلدار برداشت

آن شب علي مست مي «قالو بَلي» بود

شب زنده دار رحمت ماه خدا بود

شمس ولايت را دليل راه آمد

ماه خدا را در حقيقت ماه آمد

از مقدم او ملك هستي فر گرفته

يعني هماي رحمت حق پر گرفته

سروده : ژولیده نیشابوری