شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شهادت بانوی دو سرا حضرت فاطمه  زهرا سلام الله علیها را به ارادتمندان حضرتش تسلیت عرض می کنم

==========================================

من میروم دگر ز کنارت پسر عمو

دیدار ما به روز قیامت پسر عمو

من می روم و مونس شب هات می شود

یک چاه و قبر مخفی و غربت پسر عمو

من حاضرم قسم بخورم که ندیده ام

از تو به غیر مهر و محبت پسر عمو

دنیای تو مگر که به آخر رسیده است

برخیز، جان من به فدایت پسر عمو

چشمت کجاست قطرۀ اشکی به من بده

می خواهمش برای شفاعت پسر عمو

گریه مکن فدای سرت هرچه شد، زیاد...

...کاری نبود عمق جراحت پسر عمو

شرمنده ام غلاف عدو دست من برید

بر دوش مانده بارِ خجالت پسر عمو

سروده حمید رضا برقعی


زخم فدک

تمام اهل عالم دم گرفتند

به حال خانه ی ما غم گرفتند

که روزی روزگاری خانه ی ما

صفایی داشت آن را هم گرفتند

 

کنون افتاده ناله در دل باد

و حتی آسمان هم ناله سر داد

نمی دانی چه شد در آن سیاهی

خودم دیدم که بین کوچه افتاد

 

ز چشمش سیلی کین سو گرفته

که حتی از علی هم رو گرفته

خودم دیدم که مادر زیر چادر

دو دستی دست بر پهلو گرفته

 

به قلب مادرم زخم فدک خورد

دل ریش پدر جانم نمک خورد

خرابم شد به سر انگار دنیا

که پیش چشم من مادر کتک خورد

 

کمی با درد و شبنم راه می رفت

و با دنیایی از غم راه می رفت

اگر چه دست بر دیوار می زد

ولی با قامتی خم راه می رفت

 

شدم این روزها غمخوار زهرا(س)

و مدیون سوال چشم بابا

همین الان حدود چند روز است

که می ترسم ببوسم صورتش را

 

و دارد می رود از خانه کم کم

و چشمان پدر با اشک نم نم

و در زانوی او دیگر رمق نیست

به روی شانه اش دنیای ماتم

سروده وحید محمدی

خدا رحم کند...

السلام علیک یا فاطمة الزهرا

شهر آبستن غمهاست، خدا رحم کند

شهر یکپارچه غوغاست، خدا رحم کند

بوی دود است که پیچیده، کجا می سوزد؟

نکند خانه مولاست، خدا رحم کند

همه شهر به این سمت سرازیر شدند

در میان کوچه دعواست، خدا رحم کند

هیزم آورده که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهراست، خدا رحم کند

همه جمعند و موافق که علی را ببرند

و علی یکه و تنهاست، خدا رحم کند

بین این قوم که از بغض لبالب هستند

قنفذ و مغیره پیداست، خدا رحم کند

مادر افتاد و پسر رفت ز دست

چشم زینب به تماشاست، خدا رحم کند

مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد

در زمین زلزله برپاست، خدا رحم کند

ماجرا کاش همان روز به آخر می شد

تازه آغاز بلاهاست، خدا رحم کند

غزلم سوخت، دلم سوخت، دل آقا سوخت

روضه ی ام ابیهاست، خدا رحم کند ...

ایام شهادت بانوی دوسرا،ام ابیها،حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.

رمز احتجاج

صبر در آينه خشم هويدا شده بود

چشمه در وسعت دل، ساحت دريا شده بود

سايه در پيش نگاهش ز رمق مي افتاد

بس كه در پرتو او محو تماشا شده بود

حق به دنبال علي بود، ولي در پي حق

مدعي در دل آن واقعه پيدا شده بود

مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز

نوبت آينه خانه زهرا شده بود

از حرم خانه آيينه زهرا گفتم

تا بداني كه چه تصوير مهيا شده بود

مسجد و مردم و يك بانوي آيينه تبار

كه دلش سوخته بر جهل حريفان بسيار

مردمي ساده، گرفتار دغل بازي چند

كه طفيل كرم حق شده اند از پيوند

مردمي كور و كر اما به نظر وارسته

مردمي، چشم به چشمان حقيقت بسته

مردمي با محك تجربه، مس گرديده

فاقد ساده ترين فايده، حس گرديده

خطبه مي خواند، ولي مدعيان با مردم

شده بودند به دنبال حقيقت، خود گم

هرچه مي گفت سخن، ترجمه اي از حق بود

حق مطلق كه فقط در سخن مطلق بود

آن كه پنداشت كه زهرا پي ارث آمده است

سر به ناسوت از آن اوج مصفا زده است

كو ببيند كه فدك رفته و زيور رفته

آتش و همهمه اش با خر و ابتر رفته

ليك انوار نهان خانه كوثر باقي است

خانه و مسجد و آيينه و منبر باقي است

آنچه مي گفت، از اوصاف پيمبر مي گفت

سخن از شيرخدا، خواجه قنبر مي گفت

خطبه مي خواند، ولي، حق خدا مي آموخت

خطبه مي خواند، ولي درس وفا مي آموخت

گفتم از حق و وفا، آه كه در قحط شرف

مكر هم مي كند از وسوسه توجيه، هدف

هدف شوم سقيفه هدفِ شيطان بود

سامري ساختن از مردم بي ايمان بود

خطبه مي خواند، ولي حق وفا مي آموخت

ادب و حرمت و فرهنگ خدا مي آموخت

احتجاجي كه در آن همت بي پايان داشت

بذر آينده اسلام، به دل ها مي كاشت

گرچه آن روز، كسي رمز سخن را نشناخت

سال ها در پي دجال غرامت پرداخت

مي رسد وقت ملاقات حقيقت، يك روز

مي رسد فصل تراويدن حجت، يك روز

صبح، نزديك و دل آينه روشن، تا او

صبح، نزديك و همين فاصله از من، تا او...


شاعر:سید علی اصغر موسوی

نگین انگشتری

در چشم تو شُكوه شبي ته نشين شده است

رنگين كمان حسرتي از كفر و دين شده است

در آرزوي سجده به محراب ابرويت

ذرات خاك عالم و آدم جبين شده است

اي ابر سايه گستر رحمت بر آ دمي!

صبح تمام آينه ها آتشين شده است

اي بي نشان در آينه! باور نمي كنم

روحي چنان بزرگ به غربت چنين شده است

در مشهد بقيع بجويند خاك را

انگشتر رسول خدا بي نگين شده است

شاعر: عبدالجبار کاکایی

غم علی(ع)

زهرا همان غمي است كه در سينه علي است

پهلو شكسته اي است كه آيينه علي است

زهرا كه دست هاي به دستاس رفته اش

لبريز دست هاي پر از پينه علي است

زهرا همان علي است كه آيينه خداست

زهرا همان خداست كه آيينه علي است

افلاك را ببين كه چه بيهوده خاك را...

زهرا! بگو مزار تو در سينه علي است

زهرا! بيا ببوس گلوي حسين را

اين ابتداي غربت ديرينه علي است

شاعر: مهدی جهاندار

مظلومه ترین بانو

السلام علیک یا فاطمة الزهرا

اي گل آفرينش! اي نام تو جامعِ كمالات! اي آن كه دامنت، رسالت سردارِ عصمت را پرورد! اي فروزان‏تر از آسيه و مريم! اي شكيباتر از خديجه!
چگونه بودي كه تو را پاره‏ ي تنِ زيباترين آفرينش ناميدند؟
چگونه بودي كه تمام حقيقت زن، تمام حقيقت انسان، در نام تو عيني شد؟
اي پاره‏ ي وجود پيامبر! اي نخستين زنِ مظلوم! چگونه بودي كه سكوت شب، دامن‏گير پنهان فريادت در تاريخ شد؟
چگونه بودي كه شب، مويه‏ كنان در تداومِ دلتنگي‏ ات به جاودانگي پيوست؟
چه شد كه بازوانت، به خون شكوفه داد؟ چگونه پهلويت به زخم، گل كرد؟
چگونه بود كه فريادت به اندوه، بارور شد؟ چگونه بود كه فرزندانت در ني‏نواترين دقايق، به مسلخ عشق رسيدند؟ چگونه بود كه پيام‏ آور حركتي تاريخي از مظلوميت شدي؟
چگونه بودي كه سرور زنان بهشت شدي؟
نام تو در روزهاي دلتنگيِ پيامبر صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله جوانه زد، در روزهاي تنهايي علي گل داد و در ني‏نواي حسين عليه‏ السلام، تجلّي كرد.
نام تو اي دختر خورشيد حجاز! نقش بند تاريخ مظلوميت و وامدارِ سال‏هاي تيره‏ ي جاهلي در تولّد زن است. نام تو آغاز راهِ بلند و طولانيِ تشيّع است.
اي ام ابيهاي پدر! اي مادرِ رسالت! مادر ولايت! مادرِ صبوري!
تو را پدر، شفيعه ناميد، كه به شفاعت از تو، فردوس، ارزاني بانوان بهشتي باد.
فاطمه! اي گل آفرينش! اي شاهد دست‏هاي پينه‏ بسته‏ ي علي عليه‏السلام! بگذار بي‏تو دنيا بايستد و تمام زمين از هم فرو پاشد!
كجا به انديشه‏ ي ما مي‏ آيد كه از تو ياد كنيم، آن‏چه را سزاوا توست؟
كجا در توان قلم‏هاست تا از تو بنويسند آن‏چه را سزاوار توست؟
كدام آينه است كه تابندگي نور تو را داشته باشد؟
كدام دل است كه شكستگي دلِ تو را داشته باشد؟
كدام اقيانوس است كه گنجايش اندوه تو را داشته باشد؟
اي يادگار اشرفِ كائنات! چگونه بود كه اين‏گونه شانه‏ هايت از درد فرو ريختند و چگونه بود كه اين‏چنين صداي ناله‏ ات را سنگ‏چين در و ديوار كردند؟ تو مگر حبيبه‏ ي خدا نبودي؟ پس چگونه بود كه به دشمني‏ ات برخاستند؟ و چگونه بود كه پهلويت را به زخم، آغشتند؟
تو مگر فاطمه عليهاالسلام نبودي؟ مگر كوثر حيات نبودي؟ پس چگونه بود چشمانت را به خون نشاندند و چگونه بود كه از جاري اندوه، سيراب شدي؟! چگونه بود؟ چگونه بود؟ چگونه؟!


زیارتنامه گل

سلام بر تو اي بانوي آزموده شده! پروردگارت پيش از آنكه تو را بيافريند، آزمودت و تو را شكيبا يافت در راه حق و حقيقت. من بر اين باورم كه دوستدار توام و بردبارم در آنچه پدر بزرگوارت، جانشين خويش را آموخت و برايش ميراث به جا گذاشت. از تو خواهانم كه به يمن ايمانم، به پيامبر و وصي اش مرا بشارت دهي و با خجستگي ولايتت، مرا رستگار سازي!

سلام بر تو اي دختر رسول خدا! دختر حبيب پروردگار! اي دختر هم نشين خداوند! اي دختر امين خداوند! اي دختر مردي كه بهترين آفريدگان خدا و برترين رسولان پروردگار بود!

سلام بر تو كه دختر بهترين نيكواني و سرور بانوان عالم، از آغاز تا پايان آفرينش و همسر ولي خداوند؛ همو كه پس از پيامبر، بهترين انسان ها بود.

سلام بر تو اي مادر حسن و حسين(ع) كه سالار جوانان بهشتند! اي راستگوي شهيد! اي راضي به رضاي خداوند! اي مطلوب رضاي پروردگار! اي داناي پاك دامن! اي فرشته انساني! اي پرهيزگار پاك! اي دانشمند و اي راوي علم الهي! اي مظلوم مانده در چنگال تعدي ستمكاران! اي رنج كشيده!

درود و رحمت و بركات خداوند بر تو باد! سلام خداوند بر تو و روح مقدس و پيكر بهشتي ات! شهادت مي دهم كه تو در مسير نشانه هاي آشكار پروردگارت راه سپردي. هر كه تو را شاد كرد، پيامبر خدا را شاد كرده و هر كه بر تو ستم كرد، رسول خدا را آزرده است. هر كه به تو پيوست، به محمد مصطفي پيوسته و هر كه از تو بريد، از رسول خدا(ص) بريده است؛ كه تو پاره تن و روح رسولي. خداوند و فرشتگانش و رسولانش را گواه مي گيرم كه من راضي ام به هر چه تو رضا مي دهي و بيزارم از هر چه مايه بيزاري توست. با دوستدارانت دوستم و دشمنانت را دشمن مي دارم و تمام تكيه گاه و پناه من و گواه و پاداش دهنده و حساب رس من، تنها خداوند باد!


فاطمیه

فاطمیه قصه گوی رنج هاست     بهترین تفسیر سوز مرتضی است
فاطمیه جنگ اشعار علی است    شرح حال جنگ خونبار علی است
فاطمیه شعر داغ لاله است          قصه زهرای هجده ساله است
فاطمیه تفسیر غربت آل محمد است،غربتی که آغاز و پایان ندارد.
فاطمیه،سوختن مهبط جبرئیل است و خاموشی شمع با بال یک پروانه.
فاطمیه زمزم اشک های بی پایان علی است در مزار بی نشان یاس کبود.
فاطمیه ، ناله مدینه است در ناله مکرر زینب.
فاطمیه ، شرح درد شیعه است.
فاطمیه ، نگاه شقایقی یاسهاست در جوانه زدن میان در و دیوار .
و فاطمیه صدای آرام بلال است در سکوت اشک های علی.
سالروز شهادت ام ابیها ، حضرت فاطمه زهرا (س) بر عاشقان و دوستدارانش تسلیت .