آفتاب عشق

میلاد مسعود مادر مهربان امامان هدی ، حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها برتمامی عاشقان حضرتش بویژه بر مادران و بانوان گرامی مبارک

****************************************************
اي بي نشانه اي كه خدا را نشانه اي!

هر سو نشان توست، ولي بي نشانه اي

اي روح پر فتوح كمال و بلوغ و رشد!

چون خون عشق، در رگ هستي روانه اي

با ياد روي خوب تو مي خندد آفتاب

بر خاك خسته، رويش گل را بهانه اي

اي ناتمام قصه شيرين زندگي!

تفسير سرخ زندگي جاودانه اي

تصوير شاعرانه در خود گريستن

راز بلند سوختن عارفانه اي

هيهات، خاك پاي تو و بوسه هاي ما

تو آفتاب عشق بلندآستانه اي

در باور زمانه نگنجد خيال تو

آري حقيقتي، به حقيقت فسانه اي

زهراي پاك اي غم زيباي دل نشين!

تو خواندني ترين غزل عاشقانه اي

سروده: سید علی ریاضی یزدی

شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها

شهادت بانوی دو سرا حضرت فاطمه  زهرا سلام الله علیها را به ارادتمندان حضرتش تسلیت عرض می کنم

==========================================

من میروم دگر ز کنارت پسر عمو

دیدار ما به روز قیامت پسر عمو

من می روم و مونس شب هات می شود

یک چاه و قبر مخفی و غربت پسر عمو

من حاضرم قسم بخورم که ندیده ام

از تو به غیر مهر و محبت پسر عمو

دنیای تو مگر که به آخر رسیده است

برخیز، جان من به فدایت پسر عمو

چشمت کجاست قطرۀ اشکی به من بده

می خواهمش برای شفاعت پسر عمو

گریه مکن فدای سرت هرچه شد، زیاد...

...کاری نبود عمق جراحت پسر عمو

شرمنده ام غلاف عدو دست من برید

بر دوش مانده بارِ خجالت پسر عمو

سروده حمید رضا برقعی


زخم فدک

تمام اهل عالم دم گرفتند

به حال خانه ی ما غم گرفتند

که روزی روزگاری خانه ی ما

صفایی داشت آن را هم گرفتند

 

کنون افتاده ناله در دل باد

و حتی آسمان هم ناله سر داد

نمی دانی چه شد در آن سیاهی

خودم دیدم که بین کوچه افتاد

 

ز چشمش سیلی کین سو گرفته

که حتی از علی هم رو گرفته

خودم دیدم که مادر زیر چادر

دو دستی دست بر پهلو گرفته

 

به قلب مادرم زخم فدک خورد

دل ریش پدر جانم نمک خورد

خرابم شد به سر انگار دنیا

که پیش چشم من مادر کتک خورد

 

کمی با درد و شبنم راه می رفت

و با دنیایی از غم راه می رفت

اگر چه دست بر دیوار می زد

ولی با قامتی خم راه می رفت

 

شدم این روزها غمخوار زهرا(س)

و مدیون سوال چشم بابا

همین الان حدود چند روز است

که می ترسم ببوسم صورتش را

 

و دارد می رود از خانه کم کم

و چشمان پدر با اشک نم نم

و در زانوی او دیگر رمق نیست

به روی شانه اش دنیای ماتم

سروده وحید محمدی

آبروی زن

به احترام تو اي گل كه آبروي زني

تمام اهل زمانه به پاي مي‏خيزند

و شاخه شاخه درختان بهار مي‏ريزند

چه خوب شد كه دميدي به روح خسته عشق!

كدام دختر، مثل تو مادر باباست؟!

شكوه نام تو، زهراي مرضيه! زيباست

در آن دقيقه كه حتي ز قيد گردن‏بند، براي خاطرِ آرامش پدر رَستي

براي آنكه تو ثابت كني چه زيبايي، براي آنكه بگويي تو فاطمه هستي

به زير سبز عباي پدر كسي كم بود

تو آمدي و سپس كشتي نجات از تو

علي، حسين و حسن را به سمت دريا برد

بيا، سفينه روز نجات در دلِ من

كه با وجود تو درياي زندگي زيباست.

میلاد مسعود هدیه آسمانی خدا،خورشید کعبه و زمزم و صفا،صدیقه کبری ، ام ابیها،حضرت فاطمه زهرا(سلام اله علیها) بر تمامی آشنایان کوی فاطمی بویژه بانوان و مادران گرامی خجسته.

مولودیه حضرت زهرا(س)

باده بريز ساقيا به جام مي گسارها * * * از آن مي اي كه داده حق وعده به بي قرارها
كه ديده ها شود برون ز قيد انتظارها * * * از پس پرده شد عيان چهره پرده دارها
شكوه ديگري خدا داده به روزگارها * * * به گوش جان رسد ندا ز طَرْفِ جويبارها
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي

بيا بيا به جمع ما مي طهور مي دهند * * * خدمت پير پيروان اِذن حضور مي دهند
خطّ امان ما ازين جشن و سرور مي دهند * * * به سوي روضه جنان برگ عبور مي دهند
برگ عبور ظلمت از جلوه نور مي دهند * * * به شعر عارفانه ام حدّ شعور مي دهند
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي

گفت خدا به آسيه عود به مجمر آورد * * * مي طهور از جنان ساره به ساغر آورد
قِماط مريم آورد ، گلاب هاجر آورد * * * حامل وحي سرمدي سوره كوثر آورد
كه بهر ختم الانبيا خديجه دختر آورد * * * چه دختري كه مرغ دل نغمه ز دل برآورد
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي

مژده بده به عاشقان روح مجسّم آمده * * * سوره كوثر از خدا براي خاتم آمده
به نزد ختم الانبيا ز خُلد آدم آمده * * * نوح نبي به خدمت نيّرِ اعظم آمده
خليل با كليم حق همدل و همدم آمده * * * براي عرض تهنيت مسيح مريم آمده
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي

اوست كه ز امر كبريا فاطمه هست نام او * * * اوست كه شهد بندگي ريخته حق به جام او
عرض سلام مي كند نبي به احترام او * * * علي قيام مي كند مقابل قيام او
شرم و حيا ، حيا كند ز عفّت كلام او * * * خوش آن زني كه مي كند پيروي از مرام او
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدی

فاطمه اي كه هستي جهان بود ز هست او * * * عالمه اي كه داده حق كِلك قضا به دست او
چرخ بود مدوّر از گردش چشم مست او * * * هر آن زني كه مي خورد ز ساغر الست او
بهشت را به او دهد خدا به ناز شست او * * * مشي و مرام ما بود ايده حق پرست او
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي

اگر نبود فاطمه حدوث را قِدم نبود * * * اگر نبود فاطمه حيات را عدم نبود
اگر نبود فاطمه رسول محترم نبود * * * اگر نبود فاطمه اَتمِّ هر نعم نبود
اگر نبود فاطمه سوره « والقلم » نبود * * * اگر نبود فاطمه كتيبه اي رقم نبود
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي
شاعر: زنده یاد ژولیده نیشابوری

گل محمدی

پیشاپیش میلاد باسعادت ام ابیها حضرت فاطمه زهرا(س) بر تمامی عاشقان حضرتش مبارک

امشب در اين كوير گلي زاده ميشود
دنيا به خاك بوسياش آماده ميشود
امشب هزار دٍسته گل نور از بهشت
بر خانه خديجه فرستاده ميشود
ميآيد او كه نوگل پاك محمد است
زهرا كه مقتداي هر آزاده ميشود
بوي گلاب ميدهد امشب تمام خاك
امشب در اين كوير گلي زاده ميشود

شرق حیرت


سمت چشمان شما را شرق حيرت گفتهاند
غربت اندوه ما را غرب حسرت گفتهاند
يازده خورشيد نوراني تشعشع كردهاند
زير آن چادر كه آلاچيق عصمت گفتهاند
ساكنان باغ هاي آبي هفت آسمان
يكصدا بانوي كوثر را مديحت گفتهاند
كوچههاي معرفت تا رهگذار گام توست
خاك آن را اصل عرفان مهر طينت گفتهاند
نيستي هم با شعاع هستيِ تو جان گرفت
پرده و نام تو را آهنگ خلقت گفتهاند
بس كه خون باريدهايم از ديده با ياد شما
قلب ما را كربلاي داغ غيرت گفتهاند
اي حجاز معرفت! بعد از تو ياران علي
از نجف تا كوفه را اقليم غربت گفتهاند
روز ديدار تو رستاخيز احساسات ماست
عالم شيداييِ ما را قيامت گفتهاند

شاعر: اعظم السادات میر سلیمی

خدا رحم کند...

السلام علیک یا فاطمة الزهرا

شهر آبستن غمهاست، خدا رحم کند

شهر یکپارچه غوغاست، خدا رحم کند

بوی دود است که پیچیده، کجا می سوزد؟

نکند خانه مولاست، خدا رحم کند

همه شهر به این سمت سرازیر شدند

در میان کوچه دعواست، خدا رحم کند

هیزم آورده که آتش بزنند این در را

پشت در حضرت زهراست، خدا رحم کند

همه جمعند و موافق که علی را ببرند

و علی یکه و تنهاست، خدا رحم کند

بین این قوم که از بغض لبالب هستند

قنفذ و مغیره پیداست، خدا رحم کند

مادر افتاد و پسر رفت ز دست

چشم زینب به تماشاست، خدا رحم کند

مو پریشان کند و دست به نفرین ببرد

در زمین زلزله برپاست، خدا رحم کند

ماجرا کاش همان روز به آخر می شد

تازه آغاز بلاهاست، خدا رحم کند

غزلم سوخت، دلم سوخت، دل آقا سوخت

روضه ی ام ابیهاست، خدا رحم کند ...

ایام شهادت بانوی دوسرا،ام ابیها،حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها تسلیت باد.

رمز احتجاج

صبر در آينه خشم هويدا شده بود

چشمه در وسعت دل، ساحت دريا شده بود

سايه در پيش نگاهش ز رمق مي افتاد

بس كه در پرتو او محو تماشا شده بود

حق به دنبال علي بود، ولي در پي حق

مدعي در دل آن واقعه پيدا شده بود

مدعي خواست كه آيد به تماشاگه راز

نوبت آينه خانه زهرا شده بود

از حرم خانه آيينه زهرا گفتم

تا بداني كه چه تصوير مهيا شده بود

مسجد و مردم و يك بانوي آيينه تبار

كه دلش سوخته بر جهل حريفان بسيار

مردمي ساده، گرفتار دغل بازي چند

كه طفيل كرم حق شده اند از پيوند

مردمي كور و كر اما به نظر وارسته

مردمي، چشم به چشمان حقيقت بسته

مردمي با محك تجربه، مس گرديده

فاقد ساده ترين فايده، حس گرديده

خطبه مي خواند، ولي مدعيان با مردم

شده بودند به دنبال حقيقت، خود گم

هرچه مي گفت سخن، ترجمه اي از حق بود

حق مطلق كه فقط در سخن مطلق بود

آن كه پنداشت كه زهرا پي ارث آمده است

سر به ناسوت از آن اوج مصفا زده است

كو ببيند كه فدك رفته و زيور رفته

آتش و همهمه اش با خر و ابتر رفته

ليك انوار نهان خانه كوثر باقي است

خانه و مسجد و آيينه و منبر باقي است

آنچه مي گفت، از اوصاف پيمبر مي گفت

سخن از شيرخدا، خواجه قنبر مي گفت

خطبه مي خواند، ولي، حق خدا مي آموخت

خطبه مي خواند، ولي درس وفا مي آموخت

گفتم از حق و وفا، آه كه در قحط شرف

مكر هم مي كند از وسوسه توجيه، هدف

هدف شوم سقيفه هدفِ شيطان بود

سامري ساختن از مردم بي ايمان بود

خطبه مي خواند، ولي حق وفا مي آموخت

ادب و حرمت و فرهنگ خدا مي آموخت

احتجاجي كه در آن همت بي پايان داشت

بذر آينده اسلام، به دل ها مي كاشت

گرچه آن روز، كسي رمز سخن را نشناخت

سال ها در پي دجال غرامت پرداخت

مي رسد وقت ملاقات حقيقت، يك روز

مي رسد فصل تراويدن حجت، يك روز

صبح، نزديك و دل آينه روشن، تا او

صبح، نزديك و همين فاصله از من، تا او...


شاعر:سید علی اصغر موسوی

نگین انگشتری

در چشم تو شُكوه شبي ته نشين شده است

رنگين كمان حسرتي از كفر و دين شده است

در آرزوي سجده به محراب ابرويت

ذرات خاك عالم و آدم جبين شده است

اي ابر سايه گستر رحمت بر آ دمي!

صبح تمام آينه ها آتشين شده است

اي بي نشان در آينه! باور نمي كنم

روحي چنان بزرگ به غربت چنين شده است

در مشهد بقيع بجويند خاك را

انگشتر رسول خدا بي نگين شده است

شاعر: عبدالجبار کاکایی

غم علی(ع)

زهرا همان غمي است كه در سينه علي است

پهلو شكسته اي است كه آيينه علي است

زهرا كه دست هاي به دستاس رفته اش

لبريز دست هاي پر از پينه علي است

زهرا همان علي است كه آيينه خداست

زهرا همان خداست كه آيينه علي است

افلاك را ببين كه چه بيهوده خاك را...

زهرا! بگو مزار تو در سينه علي است

زهرا! بيا ببوس گلوي حسين را

اين ابتداي غربت ديرينه علي است

شاعر: مهدی جهاندار

مظلومه ترین بانو

السلام علیک یا فاطمة الزهرا

اي گل آفرينش! اي نام تو جامعِ كمالات! اي آن كه دامنت، رسالت سردارِ عصمت را پرورد! اي فروزان‏تر از آسيه و مريم! اي شكيباتر از خديجه!
چگونه بودي كه تو را پاره‏ ي تنِ زيباترين آفرينش ناميدند؟
چگونه بودي كه تمام حقيقت زن، تمام حقيقت انسان، در نام تو عيني شد؟
اي پاره‏ ي وجود پيامبر! اي نخستين زنِ مظلوم! چگونه بودي كه سكوت شب، دامن‏گير پنهان فريادت در تاريخ شد؟
چگونه بودي كه شب، مويه‏ كنان در تداومِ دلتنگي‏ ات به جاودانگي پيوست؟
چه شد كه بازوانت، به خون شكوفه داد؟ چگونه پهلويت به زخم، گل كرد؟
چگونه بود كه فريادت به اندوه، بارور شد؟ چگونه بود كه فرزندانت در ني‏نواترين دقايق، به مسلخ عشق رسيدند؟ چگونه بود كه پيام‏ آور حركتي تاريخي از مظلوميت شدي؟
چگونه بودي كه سرور زنان بهشت شدي؟
نام تو در روزهاي دلتنگيِ پيامبر صلي‏ الله‏ عليه‏ و‏ آله جوانه زد، در روزهاي تنهايي علي گل داد و در ني‏نواي حسين عليه‏ السلام، تجلّي كرد.
نام تو اي دختر خورشيد حجاز! نقش بند تاريخ مظلوميت و وامدارِ سال‏هاي تيره‏ ي جاهلي در تولّد زن است. نام تو آغاز راهِ بلند و طولانيِ تشيّع است.
اي ام ابيهاي پدر! اي مادرِ رسالت! مادر ولايت! مادرِ صبوري!
تو را پدر، شفيعه ناميد، كه به شفاعت از تو، فردوس، ارزاني بانوان بهشتي باد.
فاطمه! اي گل آفرينش! اي شاهد دست‏هاي پينه‏ بسته‏ ي علي عليه‏السلام! بگذار بي‏تو دنيا بايستد و تمام زمين از هم فرو پاشد!
كجا به انديشه‏ ي ما مي‏ آيد كه از تو ياد كنيم، آن‏چه را سزاوا توست؟
كجا در توان قلم‏هاست تا از تو بنويسند آن‏چه را سزاوار توست؟
كدام آينه است كه تابندگي نور تو را داشته باشد؟
كدام دل است كه شكستگي دلِ تو را داشته باشد؟
كدام اقيانوس است كه گنجايش اندوه تو را داشته باشد؟
اي يادگار اشرفِ كائنات! چگونه بود كه اين‏گونه شانه‏ هايت از درد فرو ريختند و چگونه بود كه اين‏چنين صداي ناله‏ ات را سنگ‏چين در و ديوار كردند؟ تو مگر حبيبه‏ ي خدا نبودي؟ پس چگونه بود كه به دشمني‏ ات برخاستند؟ و چگونه بود كه پهلويت را به زخم، آغشتند؟
تو مگر فاطمه عليهاالسلام نبودي؟ مگر كوثر حيات نبودي؟ پس چگونه بود چشمانت را به خون نشاندند و چگونه بود كه از جاري اندوه، سيراب شدي؟! چگونه بود؟ چگونه بود؟ چگونه؟!


زیارتنامه گل

سلام بر تو اي بانوي آزموده شده! پروردگارت پيش از آنكه تو را بيافريند، آزمودت و تو را شكيبا يافت در راه حق و حقيقت. من بر اين باورم كه دوستدار توام و بردبارم در آنچه پدر بزرگوارت، جانشين خويش را آموخت و برايش ميراث به جا گذاشت. از تو خواهانم كه به يمن ايمانم، به پيامبر و وصي اش مرا بشارت دهي و با خجستگي ولايتت، مرا رستگار سازي!

سلام بر تو اي دختر رسول خدا! دختر حبيب پروردگار! اي دختر هم نشين خداوند! اي دختر امين خداوند! اي دختر مردي كه بهترين آفريدگان خدا و برترين رسولان پروردگار بود!

سلام بر تو كه دختر بهترين نيكواني و سرور بانوان عالم، از آغاز تا پايان آفرينش و همسر ولي خداوند؛ همو كه پس از پيامبر، بهترين انسان ها بود.

سلام بر تو اي مادر حسن و حسين(ع) كه سالار جوانان بهشتند! اي راستگوي شهيد! اي راضي به رضاي خداوند! اي مطلوب رضاي پروردگار! اي داناي پاك دامن! اي فرشته انساني! اي پرهيزگار پاك! اي دانشمند و اي راوي علم الهي! اي مظلوم مانده در چنگال تعدي ستمكاران! اي رنج كشيده!

درود و رحمت و بركات خداوند بر تو باد! سلام خداوند بر تو و روح مقدس و پيكر بهشتي ات! شهادت مي دهم كه تو در مسير نشانه هاي آشكار پروردگارت راه سپردي. هر كه تو را شاد كرد، پيامبر خدا را شاد كرده و هر كه بر تو ستم كرد، رسول خدا را آزرده است. هر كه به تو پيوست، به محمد مصطفي پيوسته و هر كه از تو بريد، از رسول خدا(ص) بريده است؛ كه تو پاره تن و روح رسولي. خداوند و فرشتگانش و رسولانش را گواه مي گيرم كه من راضي ام به هر چه تو رضا مي دهي و بيزارم از هر چه مايه بيزاري توست. با دوستدارانت دوستم و دشمنانت را دشمن مي دارم و تمام تكيه گاه و پناه من و گواه و پاداش دهنده و حساب رس من، تنها خداوند باد!


فاطمیه

فاطمیه قصه گوی رنج هاست     بهترین تفسیر سوز مرتضی است
فاطمیه جنگ اشعار علی است    شرح حال جنگ خونبار علی است
فاطمیه شعر داغ لاله است          قصه زهرای هجده ساله است
فاطمیه تفسیر غربت آل محمد است،غربتی که آغاز و پایان ندارد.
فاطمیه،سوختن مهبط جبرئیل است و خاموشی شمع با بال یک پروانه.
فاطمیه زمزم اشک های بی پایان علی است در مزار بی نشان یاس کبود.
فاطمیه ، ناله مدینه است در ناله مکرر زینب.
فاطمیه ، شرح درد شیعه است.
فاطمیه ، نگاه شقایقی یاسهاست در جوانه زدن میان در و دیوار .
و فاطمیه صدای آرام بلال است در سکوت اشک های علی.
سالروز شهادت ام ابیها ، حضرت فاطمه زهرا (س) بر عاشقان و دوستدارانش تسلیت .

حضرت فاطمه زهرا (س)

شور تب در پيكرم افتاده است
شور مستي در سرم افتاده است
حرف قلبم را هويدا مي كنم
با خداي خويش نجوا مي كنم
بار الها خسته ام از زندگي
معصيت هايم شده شرمندگي
خوب مي دانم كه من بد كرده ام
راه خوشبختي به خود سد كرده ام
من ذليلم بيش از اين خوارم مكن
دوره گرد كوچه بازارم مكن
خود نمي دانم كجا رفتم بخواب
از چه بيدارم نكردي آفتاب
توبه كردم توبه كردم بار اله
زندگي و عمر خود كردم تباه
باب لطفت را به رويم باز كن
با عزيزانت مرا دمساز كن
بعد از اين نجوا خداي نيك و زشت
روي برگ كاغذين من نوشت
دوست داري مست و مجنونت كنم؟
تا ابد بر خويش مديونت كنم؟
دوست داري همره جانان شوي؟
با خداي خويش هم پيمان شوي؟
مي دهم بر دردهايت خاتمه
آشنايت مي كنم با فاطمه
فاطمه كار خدايي مي كند
فاطمه مشكل گشايي مي كند
هستي عالم بود از هست او
جنت و دزوخ بود در دست او
ماسوي روزي خورد از خوان او
گردش چرخ است با فرمان او
او كليد قفل هاي بسته است
او اميد هر دل بشكسته است
بهر او ارض و سما را ساختم
گفت: او، من مصطفي را ساختم
بهترين غمخوار و ياور دادمش
همسري را همچو حيدر دادمش
من به عشقش ساختم كوه و دمن
من عطا كردم به زهرايم حسن
داده ام او را عزيز عالمين
برترين مخلوق عالم را حسين
فاطمه بر عرش عالم كوكب است
مادر و آموزگار زينب است
علت ايجاد عالم فاطمه است
نقش روي قلب خاتم فاطمه است
فاطمه يعني سرور اهلبيت
عزت و فخر و غرور اهلبيت
او تمام دلخوشي حيدر است
او شهيد بين ديوار و در است
از وجود او خدا شيدايي است
كردگار اين جهان زهرايي است
اي كه هستي پر ز عصيان و گناه
هر چه مي خواهي تو از زهرا بخواه

شاعر : امير حسين مير حسيني

حضرت فاطمه زهرا (س)

من خدايم كه همه كوي مرا مي جويند        همه ذرات فلك حمد مرا مي گويند

من خدايم كه همه راه مرا مي پويند        همه جانها به يد قدرت من مي روند

همه چيزو همه كس در همه جا مال من است    دل هر ذره وجنبنده بدنبال من است

آن زماني كه زمان ياد ندارد چه زمان        در مكاني كه مكان ياد ندارد چه مكان

نه شبي بود ونه روزي ونه چرخي نه جهان        نه پري بود ونه جبريل نه دوزخ نه جنان

دل من در پي يك واژه بي خاتمه بود       اولين واژه كه آمد به نظر فاطمه بود

زطفيل گل او ساخته ام دنيا را      من به عشق رخ او ساخته ام طاها را

ميل اوبود بسازم علي اعلي را       جبرئيل و ملك وآدم و پس حوا را

ز ازل تا به ابدهر چه وهركس هستند      همه مديون رخ فاطمه من هستند

به خداوندي خود فاطمه ام بي همتاست       فاطمه چون من تنها به دو عالم تنهاست

در ميان همه آثار كه از من برجاست         همه ي داروندارم گل روي زهراست

نه همين بهر پدر پاره اي ازتن باشد       فاطمه پاره اي از جان وتن من باشد


شاعر : حیدر توکلی