آه زمين و گريه آسمان
ایام شهادت مولای عزیز تر از جان ، امیر مومنان ،حضرت علی ابن ابیطالب (علیه افضل صلوات الله الواهب) را به تمامی ارادتمندان حضرتش تسلیت عرض می کنم.
================================================
آن شب ستاره ها غمگنانه به كوفه مينگريستند و ماه از شرم، خود را با ابرها پوشانده بود. بغض آسمان كه باز شد، زمين به حال خود گريست. تنها نه امت، يتيم شده بود، بلكه انسان سند افتخار و برگ برنده خود را در برابر ابليس گم كرده بود. از در و ديوارهاي كوفه ناله ميباريد و وحشت سراسر آن را فرا گرفته بود.
كوفه سراسر سكوت است و خاك مرگ، روي شهر پاشيدهاند. از آسمان غم ميبارد.
نگراني در عمق زمان و لحظهها موج ميزند. علي(ع) در بستر مرگ آرميده است.
گوشها كه نداي قُتِلَ اميرالمؤمنين را شنيدند، تنها پاي ايستادن نداشتند.
مردم گيج و مبهوت شدند و ناباورانه خبر را زمزمه ميكردند، همان مردمي كه
بارها امير و امامشان، از بيوفايي و پيمانشكني و سستعهدي آنان شكايت
كرده بود، همان مردمي كه دربارهشان فرموده بود: «اي گروهي كه جسمتان اينجا
حضور دارد، اما عقل و خرد شما پنهان گشته است. اي گروهي كه
فرمانروايانتان گرفتار شمايند، من كه امير و فرمانده شما هستم، خدا را
اطاعت ميكنم، در حالي كه شما از من فرمان نميبريد و معاويه كه فرمانرواي
اهل شام است، خدا را نافرماني ميكند، اما مردم شام از او فرمان ميبرند.
به خدا سوگند كه دوست دارم معاويه، درباره شما مردم بيوفا و نافرمان، با
من معامله كند. از من سكه نقره بستاند و به من دينار طلا بدهد. ده نفر از
شما را بگيرد و يك نفر از شاميان را بدهد».1
آري، همان مردم اينك سخت اندوهگين و افسردهاند و ميدانند كه روزهاي سياهي پيش رو خواهند داشت.
راستي، مگر علي(ع) چه كرد و چه گفت كه مستحق شمشير زهرآگين شد؟ پاسخ به اين
سؤال را بايد در آن همه فضايل و مناقبي جست كه رسول خدا، گاه و بيگاه، در
سفر و حضر و به مناسبت مختلف درباره علي(ع) فرموده بود: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوي اِنْ هُوَ اِلاَّ وَحْيٌ يُوحي».