داغداري خورشيد توس

سالروز شهادت  امام مهربان ، سلطان سریر ارتضا ، حضرت اباالحسن الرضا (علیه آلاف التحیه و الثنا) را تسلیت عرض میکنم.  

=============================================

امروز، رواق ها بوي غم گرفته اند. كاينات، هم صدا با صحن، سينه مي زنند.

مفاتيح ها، غربتْ خوان نگاهي از ضريح توانَد.
زخم ها از جلوي چشمان تاريخ مي گذرند.
به خاطراتِ زهرآگين شب نفرين! به دست هاي آلوده شورش لعنت! امروز، تقويم ها با ديده هاي پرسوگ، براي دل ها آتش مي سرايند.
اي گوشه نشين غريب توس! ما گريه مي كنيم براي تنهايي خراساني ات.
هر چه هست، به مرحمت همين اشك هاست كه سياهي ها به آيين سپيدي درمي آيند.
به لطف اين مراثي ست كه دل از هر چه غبار گناه، خانه تكاني مي شود.
امروز و در اين عزا، قلب هر كدام از دوستدارانت، زيارت نامه اي است كه در مشهد تو معطر مي شود.
چند دفتر پر از ناگفته هاست كه تنها در محضر تو خوانده مي شود؛ با سوز. گريه ها از سمت باراني سقاخانه ات مي آيند.
سجاده ها از روشن ترين راز شبانه ات مي گويند كه «وصال» را مي خواندي.
تو رفته اي و ما زخم هايي را كه بر پيكره قصيده «دعبل» افتاده است، بازخواني مي كنيم.
قطرات اشك، پيكي مي شود به سوي آستانت. همه ما تشنه جرعه اي عنايتيم.

... و من دلم را به پابوسي آستانت، مژده داده ام، تا برود نگاه كند وقتي كه زائران، هنگام نماز، آستين بالا مي زنند، چگونه حوض با خوش بويي اذان حرمت، وضو مي گيرد.
برود نگاه كند كه شيفتگان كوي معرفت آمده اند و دل ها را روانه كرده اند قسمت بالاي سر.
براي اين دل، شايد فرصتي باشد كه پيرو آن سپيد شود.

«آخر به كجا روي كند اين همه رحمت
گر بر در تو شخص گرفتار نيايد
ديدم همه جا بر در و ديوار حريمت
جايي ننوشته كه گنه كار نيايد»


السلام عليك يا امام الرئوف!
سلام بر تو كه مهرباني هايت از شمار زائران انبوهت بسيار بيشتر است.

امروز، سلام اشكبار ما با سوختن «اباصلت» همراه شده است.
ما و او ـ هر دو ـ داغدار خورشيدي هستيم كه غروب مي كند.

سلام بر تو اي خورشيد تابان خراسان كه تمام انگورها، مرثيه خوان واپسين لحظات توانَد.

محمد کاظم بدر الدین

برگرفته از : irc.ir


هنوز حرف دلش را نگفته مي داني

پرنده اي كه تن از تنگنا در آورده است
شكسته بالش و موجي شناور آورده است

به جز تو كيست به پروازشان برانگيزد؟

كبوتران دلش را كه پرپر آورده است

هنوز حرف دلش را نگفته مي داني

غمي از آنچه بگويد فراتر آورده است

كسي كه خفته در اين نقطه خوب مي بينم

خضوع سبز جهان را به بستر آورده است

مسير رويش جنگل به سمت خورشيد است

چه دست هاي فقيري به محضر آورده است!

زمان دوباره از اينجا شروع خواهد شد

جهان به دست خودش رو به آخر آورده است

نمي پرد مگر از روي دست هاي شما

پرنده اي كه تن از تنگنا در آورده است

سروده : محمد علی کعبی

كوچه هاي خراسان و نذر امام رضا ـ عليه السلام ـ

چشمه هاي خروشان تو را مي شناسند
موج هاي پريشان تو را مي شناسند

پرسش تشنگي را تو آبي، جوابي

ريگ هاي بيابان تو را مي شناسند

نام تو رخصت رويش است و طراوت

زين سبب برگ و باران تو را مي شناسند

از نشابور بر موجي از «لا» گذشتي

اي كه امواج طوفان تو را مي شناسند

اينك اي خوب، فصل غريبي سرآمد

چون تمام غريبان تو را مي شناسند

كاش من هم عبور تو را ديده بودم

كوچه هاي خراسان تو را مي شناسند

سروده: زنده یاد قیصر امین پور