بوی صبح
کسی که می رسد و ریشه می دواند باز
میان عطر و نسیم و پرنده و پرواز
کسی که خرقه اش از بوی صبح سرشار استو روز می شود از سمت چشم او آغاز
کسی که می شکفد لا به لای لبخندشهزار پیچک وحشی ، هزار چشم انداز
کسی که بذر مرا می کند نهان در خاک
و صبر می کند آن قدر تا برویم باز
سپید گون و شکوفنده می رسد از راهچه آرزوی غریبی ، چقدر دور و دراز
اگر چه هیچ نشانی ندیده ام ، بگذار
پی نگاه بیابانی اش بگردم باز
شاعر: منصوره نیک گفتار
+ نوشته شده در ۱۳۹۰/۱۲/۱۹ ساعت 16:58 توسط علی جباری
|