عبای فتاده به خاک

شهادت حضرت باب الحوائج امام کاظم علیه السلام تسلیت باد

------------------------------------------------------

 کسی که بوسه زند عرش، آستانش را
قضا به گوشه زندان نهد مکانش را
کسی که روح الامین است طایر حرمش
هجوم حادثه بر هم زد آشیانش را
به حبس و بند و شهادت اگر چه راضی شد
به جان خرید بلاهای شیعیانش را
قسم به سجده طولانی‌اش ز شب تا صبح
به سود حلقه زنجیر استخوانش را
چو از مدینه پیغمبرش جدا کردند
به هم زدند دریغا که خانمانش را
ز حیله بازی هارون دون نجاتش داد
بریده بود بیداد خود امانش را
به جز عبای فتاده به خاک در زندان
نبینی آن که بجویی اگر نشانش را

شاعر: استاد سید رضا مؤيد

آقا بیا...

آقــــــا بیا؛ به خاطر بــاران ظــــهور کن

ما را از این هــوای ســـراسیمه دور کن

وقتی برای بدرقـــــه عشـــــق میــــروی

از کوچــــه های خــسته ما هم عبـور کن

افسرده از هجــــــــــوم هوسهای عالمیم

آقـــا دل شکــــــــسته ما را صبـــــور کن

آقــــا؛ به حرمــت مفــــــــهوم انتـــــــظار

اشــــــعار ســـــاده ما را مــــــــرور کـــن

کی میشـــــــــود که تو از راه مـــیرسـی؟

این باغـــهای شـــب زده را غـرق نور کن

یا صـــــاحب الزمــــــــان؛ قدمت خیـر،العجل

 یعنی که ای تمام عدالت، ظهور کن


زینب (س)

پانزده رجب سالروز وفات جانگداز عقیله بنی هاشم حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) تسلیت باد

همين كه روز بر آن دشت، طرحي از شب ريخت
هزار كوه مصيبت به دوش زينب ريخت
نظاره كرد چو «شمس الشموسِ» بي سر را
به گوش گوش فلك، ناله ناله يا رب ريخت
جهان براي هميشه سياه شد چون شب
ز چشم هاي ترش هرچه داشت كوكب ريخت
چه بود نيت ناآشكار ساقي غم
كه جام زينب غم ديده را لبالب ريخت
كشاند كرب و بلا را به شام و بام فلك
هزار فصل طراوت به باغ مذهب ريخت
زبانه هاي كلامش به جان دم سردان
شراره ها شد و آتش نشاني از تب ريخت
اگر هميشه ببارند ابرهاي جهان
نمي رسند به آن اشك ها كه زينب ريخت

شاعر: سعید بیابانکی

منتهای صبر

اي پيامت انتشار كربلا
خطبه ات آيينه دار كربلا
خطبه تو كرده ويران شام را
زنده كرده مكتب اسلام را
اي كه صوتت هست چون صوت علي
گشته از نور تو دل ها منجلي
شام شد از خطبه تو غرق درد
خون به رگ هاي ستمگر گشت سرد
يادگار حضرت زهرا تويي
اسوه دين ، زينب كبري تويي
آسمان مأنوس شد با چشم تو
واژگون شد كاخ شام از خشم تو
كربلا زان خطبه در بزم يزيد
جاودان گشت و حقيقت شد پديد
زاده آزاده زهرا تويي
حاميِ بر حقّ عاشورا تويي
وارث خون دل حيدر تويي
منتهاي صبر پيغمبر تويي

شاعر:منیره سادات هاشمی

شاهنشه نجف

شاهنشهي و شد نجفَت مركز شاهي

ايوان تو نور است و جهان جمله سياهي

گر پاي كسي در حرمت جاي بگيرد

از لطف خريدارشوي تو به نگاهي

من رعْيَتِ مُلك توام اي شاه ولايت

شاهي بنما و بده بر ما تو پناهي

ديوار حرم، سنگ حرم، صحن و سرايت

دل را ببرد تا به خدا، گر كه بخواهي

گر قسمت من بوسه به خاك نجف افتد

سخت است بيارم به حرم، بار گناهي

از دور اگر چشم من اُفتد به ضريحت

گويم كه بگردم به فداي تو الهي

گمگشته طوفان بلاها به سراغت

آيد نشود در دو جهان غرق تباهي

دريا مَثَلِ كوچك بحر كرم توست

مي ميرد اگر آب ننوشد لب ماهي

از كودكي‌ام حب تو با شيره ي جان داد

مادر به اميدي كه شوم آنچه تو خواهي

يك عمر دلم را به تو بستم كه از آن رو

گويي بمن اي شاه، تو هم جزء سپاهي


شاعر:کمال مومنی

به جز از علی نباشد به جهان گره‌گشایی

به جز از علی نباشد به جهان گره‌گشایی                  طلب مدد از او کن چو رسد غم و بلایی

چو به کار خویش مانی در رحمت علی زن              به جز او به زخم دل‌ها ننهد کسی دوایی

ز ولای او بزن دم که رها شوی ز هر غم                    سر کوی او مکان کن بنگر که در کجایی

بشناختم خدا را چو شناختم  علی را                       به خدا نبرده‌ای پی اگر از علی جدایی

علی ای حقیقت حق علی ای ولی مطلق                 تو جمال کبریایی تو حقیقت خدایی

نظری ز لطف و رحمت به من شکسته دل کن               تو که یار دردمندی تو که یار بینوایی

همه عمر همچو "شهری" طلب مدد از او کن            که به جز علی نباشد به جهان گره‌گشایی

شاعر : عیاس شهری  

از جنس کدامین می نابی ؟

میلاد مسعود مولانا امیر المومنین ، اسدالله الغالب ، علی بن ابیطالب (علیه افضل صلوات الله الواهب) بر عاشقان و دلباختگان حضرتش مبارک

اي بر لب هر زمزمه نامت غزلي تر!

چشمان تو از كوثر و زمزم عسلي­ تر

خورشيدتر از روي تو اين خاك نديده است

اي تيغه مشرق به جلاي تو جلي­ تر

تو آخرِ عشقي و زبان ِدلي و نيست

از جذبه چشمان تو بين­ المللي­ تر!

سر باز كن اي راز كه در غربت اين چاه

هر چشم به اعجاز لبت خشك، ولي تر!

اي دامنه نور حرا در عرفاتت

با دست تو پيمان محمد(ص)، عملي­ تر

از جنس كدامين مِيِ­ نابي كه به نامت

لب مي­شود از سكر شرابي ازلي­ تر

جز نام بلندت چه بخوانم؟ چه بگويم؟

از صولت شمشير خدا كيست علي­ تر؟!

احمدرضا الياسی


نیاز روحانی <ویژه ارتحال امام (ره)>

به پاس یک دل ابری دو چشم بارانی

پر است خلوتم از يك حضور نوراني


كسي كه وسعت او در جهان نمي گنجد


به خانه دل من آمده است مهماني


غمي به قدمت تاريخ درد انسان داشت


دلي به وسعت جغرافياي انساني


چه بود؟ صاعقه اي كز سر زمانه گذشت


و يا ز خواب جهان يك عبور طوفاني؟


نشسته است به جانم هميشه تا هستم


غمش اصيل تر از يك نياز روحاني


هنوز مي شنود آن صداي محزون را


دلم به روشني آيه هاي قرآني


شاعر:فاطمه راکعی

هفت پشت عطش<ویژه ارتحال امام (ره)>

زنده تر از تو كسي نيست چرا گريه كنيم؟

مرگمان باد و مباد آن كه تو را گريه كنيم


هفت پشت عطش از نام زلالت لرزيد


ما كه باشيم كه در سوگ شما گريه كنيم؟


رفتنت آينه آمدنت بود ببخش


شب ميلاد تو تلخ است كه ما گريه كنيم


ما به جسم شهدا گريه نكرديم، مگر


مي توانيم به جان شهدا گريه كنيم؟


گوش جان، باز به فتواي تو داريم بگو


با چنين حال بميريم وَ يا گريه كنيم؟


اي تو با لهجه خورشيد سراينده ما


ما تو را با چه زباني به خدا گريه كنيم؟


آسمانا! همه ابريم گره خورده به هم


سر به دامان كدام عقده گشا گريه كنيم؟


باغبانا! ز تو و چشم تو آموخته ايم


كه به جان تشنگي باغچه ها گريه كنيم


(شاعر: محمدعلي بهمني)

ولادت امام جواد (ع)

در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
در هر نگاه اين قبيله هل اتائي ست
چشم تهيدستان عالم جان گرفته
مي بارد انوار کرم از هر کرانه
شب هاي دلگير زمين پايان گرفته
داده خدا ماهي به خورشيد رئوفش
آري دعاي حضرت جانان گرفته
از عرش جنت سوره‌ی ياسين رسيده
خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته
نسل امامت مي شود پاينده با او
از برکتش دلهاي شيعه جان گرفته
او می رسد جود و سخا معنا بگیرد
در قلب عالم نور رحمت پا بگیرد
عالم همه قطره اگر دريا تو هستي
کل خلائق عبد اگر مولا تو هستي
فيض وجود توست رزق اهل دنيا
باران جود عالم بالا تو هستي
اي آسمان لطف غير از آستانت
سائل کدامین سو نهد رو، تا تو هستي
مانده ست ابتر کيدِ بدخواهان شيعه
روشن ترين تفسير اعطينا تو هستي
مانند کوثر چشمه‌ی جاري نوري
با اين حساب آئينه‌ی زهرا تو هستي
بابات بوده پاره‌ی قلب پيمبر
آرامش هر لحظه‌ی بابا تو هستي
ابن الرضایی تو کريم بن کريمي
ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی
چشمان تو جنت! نه جنت آفريني ست
در هر نگاه روشنت خلد بريني ست
هر واژه‌ی تو عطر و بوي وحي دارد
وقتي که خلق و خوي تو روح الاميني ست
با عشق تو قلبي نمي سوزد در آتش
آقا ولاي تو عجب حصن حصيني ست
گويا گره خورده دلم با عرش اعلي
هر رشته از مهر شما حبل المتيني ست
اذن حضور اينجا فقط اخلاص و تقواست
چشمان تو خورشيد هر اهل يقيني ست
کي لايق وصف شکوه بي حد تو
اين شعرها اين واژه هاي اينچيني ست
اي آسمان! اي بي کران! اي بي نهايت!
من را ببخش آقا اگر شعرم زميني ست
من روزي هر ساله ام را از تو دارم
چشمان من بر دستهاي نازنيني ست
عمريست که ريزه خور اين آستانم
در وصف جود بي کرانت ناتوانم
هر شب دل من سائل باب المراد است
آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است
آنجا که اميد و پناه آخر ماست
آنجا که اوج هر توسل يا جواد است
جز آستان تو پناهي که نداريم
اين استغاثه با تمام اعتقاد است
بي لطف تو از دست خواهد رفت عبدت
يک گوشه چشمي سائل تو خانه زاد است
ماها کجا و سائلي آستانت
بر خاک راهت آسمان هم سر نهاده ست
آقا شفيع ما به درگاه خدايي
وقتي که جودش را به چشمان تو داده ست
مداح چشمانت کسي غير از خدا نيست
بر ما مگيري خرده، واژه کم سواد است
در مشهد سلطان ايران هم که هستيم
دلهاي ما پروانه‌ی باب الجواد است
آقا دل من در هواي کاظمين است
در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است

شاعر: یوسف رحیمی

میلادیه امام باقر(ع)

میلاد با سعادت شکافنده علوم حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) مبارک.

اي لاله باغ آفرينش

آيينه جان، چراغ بينش

اي نام تو در كتاب هستي

ديباچه آفتاب هستي

مهر از تو گرفت گرم خويي

ماه از تو فروغ راه پويي

گنجينه علم آسماني

سرلوحه دفتر معاني

علم از تو كمال سروري يافت

تا جلوه به نور باقري يافت

در روشني كلام و تفسير

شد نام بلند تو جهانگير

در پهنه بي كران دانش

همپايه و هم عنان دانش

اي رهبر و رهنما و هادي

خوش پاي بدين جهان نهادي

ميلاد تو، خرمي به جان داد

جان بر تن مرده جهان داد


شاعر: استاد مشفق کاشانی


سلام بر ماه رجب

سلام بر ماه رجب، ماه پيوند بندگان با معبود مهربان، ماه بارش باران مهر و محبت الهي، ماه رسيدن به سر منزل مقصود، و ماه اُنس شب زنده‏ دارانِ هميشه بيدار با محبوب و معبود بي‏همتا.
سلام بر هلال رجب که آمدنش مژده پايان اندوه است و بدر آنْ يادآور تولد ماه تمام، امامِ هُمام و حيدر کرّار و پايانشْ نويد رهايي بشر از جهل و ناداني، شکوفايي اخلاق انساني، بعثت آن بزرگْ مردِ تاريخ براي هميشه زمان.
سلام بر بهار مناجات و بندگي. سلام بر نجواي شبانه اهالي رجب. سلام بر شب‏هاي رجب که پذيراي زاهدان است و سلام بر روزهايش که ميزبان عاشقان وصال الهي است و سلام بر لحظه لحظه رجب که شاهد ذکرِ ذاکران است.

دوستان مژده كه آماده بساط طرب است
طرب ماست كه خالي ز ملال و تعب است
هر كجا خلقت پاك است بشر يا كه ملك
همه در وجد و سرورند كه ماه رجب است
سيزده روز كه بگذشت از اين ماه شريف
روز مولود امامي است كه محبوب‌ رب است
در نحوست عدد سيزده ‌اندر اعداد
هست مشهور و مر اين نكته برايم عجب است!
سعد اكبر ز چه رو آمده اين روز و چرا
بين ايام چنين روز و مهي منتخب است؟
هاتفي گفت كه ميلاد شهنشاه جهان
اسد‌ا... علي خسرو عالي نسب است
شعف و وجد بدانسان كه نگنجد در وهم
طرب و عيش فراهم همه را زين سبب است
شيعيان هر كه به هر جا همه را وجد و سرور
شرق تا غرب جهان هر كه عجم يا عرب است
پيروانش همگي حامي مظلومانند
خصم ظالم بود آن كو به علي منتسب است
به تولا دل من شاد ز سرمنزل عشق
به تبرا به سوي خصم سرا پا غضب است
شهر علم است پيمبر و علي هست درش
هر در از علم كه بيني همه زو منشعب است
بي‌ولايش بشر ار دست بيابد به كرات
باز از قافله علم وتمدن عقب است
وعده فرموده به بالين محبان آيد
اي خوش آن لحظه ولي حيف كه جان‌ها به لب است
نظر لطف و عنايت تو ز ما باز مگير
يا علي تا به جهان سال و مه و روز و شب است
«قائمي» طبع چنين خرم و سرشار نداشت
از عنايات علي بود و ز يمن رجب است

شاعر:احمد قائمي

شهد شیرین شهادت

پیشاپیش سوم خرداد سالروز آزادسازی خرمشهر عزیزرا تبریک و تهنیت عرض میکنم
تقدیم به ارواح مطهر شهیدان

===================================================

شهد شیرین شهادت که به جامت کردند             سکه سلطنت عشق به نامت کردند

لاله را از رگ تو رنگ و    جلایی     دادند            نور ظلمت شکنی   پرتو  نامت  کردند

همه گفتند نرو،  عشق  پیامت    میداد            عید ذبح است بیا،قرعه به نامت کردند

قلم پای تو چون جوهری از خون  بگرفت              ثبت در  دفتر   عشاق دوامت   کردند

از رخ لاله  و  داغ  دل   آن    لاله وشان                بیرق عشق گرفتند و به بامت کردند

سرمه چشم دلم خاک سر کوی تو شد              در برشاه ولایت   چو   غلامت کردند

رفته بودم که زگل از تو   نشانی گیرم           شمع وپروانه وگل هر سه سلامت کرد
ند

 

ای شهید...


اي شهيد اي بوي بسم الله الرحمن الرحيم
جاري گلگون راه تو صراط المستقيم
پر کشيدي از حصار خاک تا معراج نور
بال در بال ملا ئک بال در بال نسيم
در مشام آسمانها وکهکشانها مي وزد
از زلال زخمهايت عطر جنات النعيم
بوسه بر پيشانيت تفسيري از خير العمل
مانده اين فتواي سبز سرخ،ازعهدقديم
ازدلت،اين مسجدلبريز از تسبيح عشق
رانده اي بانور يا قدوس،شيطان رجيم
مي کشد آخر به آتش جنگل جان مرا
بار هجر مصحف چشمت که بر دل مي کشیم

لاله زار سبز

ای سرزمینت لاله زار سبز خرمشهر

خونین دیار داغدار سبز خرمشهر

با لاله های سرخ گلزار تو می زیبد

بر قد و بالایت بهار سبز خرمشهر

در هر قدم خاک گهربار تو افتاده است

صدها دلاور پاسدار سبز خرمشهر

یاران سرود فتح را مستانه می خواندند

با تیربار بی قرار سبز خرمشهر

آزادی ات را هدیه آوردند جانبازان

رزمندگان این دیار سبز خرمشهر

می روید از گلدسته های مسجد جامع

چون گل اذان بر شاخسار سبز خرمشهر

آری نشان افتخار تو شهیدانند

این نخل های سر به دار سبز خرمشهر

شادابی ات را پاس می دارند مردانت

با رهبری والاتبار سبز خرمشهر

اینک که خورشید ظفر تابیده بر بامت

جاوید بادت روزگار سبز خرمشهر


شاعر:بهروز ساقی

سلام وارث تنهای بی‌نشانی‌ها!

سلام وارث تنهای بی‌نشانی‌ها!
خدای بیت غزل‌های آسمانی‌ها

نیامدی و کهنسال‌هایمان مُردند
در آستانهٔ مرگ‌اند نوجوانی‌ها

چقدر تهمتِ ناجور بارمان کردند
چقدر طعنه که: «دیوانه‌ها! روانی‌ها!

کسی برای نجات شما نمی‌آید
کسی نمی‌رسد از پشتِ نُدبه‌خوانی‌ها»

مسیحِ آمدنی! سوشیانس! ای موعود!
تو ـ هر که هستی از آن‌سوی مهربانی‌ها!

بگو به حرف بیایند مردگانِ سکوت
زبان شوند و بگویند بی‌زبانی‌ها

هنوز پنجره‌ها باز می‌شوند و هنوز
تهی است کوچه از آوازِ شادمانی‌ها

و زرد می‌شوند و دانه‌دانه می‌افتند
کنار پنجره‌ها برگِ شمعدانی‌ها

شاعره:پانته آ صفایی بروجنی

انتظار

ای آفتاب هاله ای از روی ماه تو
مه برلب افق لبه ای از کلاه تو
لرزنده چون کواکب گاه سپیده دم
شمع شبی سیاهم و چشمم به راه تو
کی میرسی به پرچم خونین چون شفق
خورشید و مه سری به سنان سپاه تو
ای دل فریب جادوی مهتاب شب مخور
زلفش کشیده نقشه روز سیاه تو
شاها به خاکپای تو گل ها شکفته اند
ما هم یکی شکسته و مسکین گیاه تو
من روی دل به کعبه کوی تو داشتم
کآمد ندای غیب که این است راه تو
یک نوک پا به چادر چوپانیم بیا
کز دستچین لاله کنم تکیه گاه تو
آئینه سازمت همه چشمه سارها
وز چشم آهوان بنوازم نگاه تو
بعد از نوای خواجه شیراز شهریار
دل بسته ام به ناله سیم سه گاه تو

شاعر : زنده یاد استاد شهریار


مولودیه حضرت زهرا(س)

باده بريز ساقيا به جام مي گسارها * * * از آن مي اي كه داده حق وعده به بي قرارها
كه ديده ها شود برون ز قيد انتظارها * * * از پس پرده شد عيان چهره پرده دارها
شكوه ديگري خدا داده به روزگارها * * * به گوش جان رسد ندا ز طَرْفِ جويبارها
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي

بيا بيا به جمع ما مي طهور مي دهند * * * خدمت پير پيروان اِذن حضور مي دهند
خطّ امان ما ازين جشن و سرور مي دهند * * * به سوي روضه جنان برگ عبور مي دهند
برگ عبور ظلمت از جلوه نور مي دهند * * * به شعر عارفانه ام حدّ شعور مي دهند
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي

گفت خدا به آسيه عود به مجمر آورد * * * مي طهور از جنان ساره به ساغر آورد
قِماط مريم آورد ، گلاب هاجر آورد * * * حامل وحي سرمدي سوره كوثر آورد
كه بهر ختم الانبيا خديجه دختر آورد * * * چه دختري كه مرغ دل نغمه ز دل برآورد
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي

مژده بده به عاشقان روح مجسّم آمده * * * سوره كوثر از خدا براي خاتم آمده
به نزد ختم الانبيا ز خُلد آدم آمده * * * نوح نبي به خدمت نيّرِ اعظم آمده
خليل با كليم حق همدل و همدم آمده * * * براي عرض تهنيت مسيح مريم آمده
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي

اوست كه ز امر كبريا فاطمه هست نام او * * * اوست كه شهد بندگي ريخته حق به جام او
عرض سلام مي كند نبي به احترام او * * * علي قيام مي كند مقابل قيام او
شرم و حيا ، حيا كند ز عفّت كلام او * * * خوش آن زني كه مي كند پيروي از مرام او
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدی

فاطمه اي كه هستي جهان بود ز هست او * * * عالمه اي كه داده حق كِلك قضا به دست او
چرخ بود مدوّر از گردش چشم مست او * * * هر آن زني كه مي خورد ز ساغر الست او
بهشت را به او دهد خدا به ناز شست او * * * مشي و مرام ما بود ايده حق پرست او
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي

اگر نبود فاطمه حدوث را قِدم نبود * * * اگر نبود فاطمه حيات را عدم نبود
اگر نبود فاطمه رسول محترم نبود * * * اگر نبود فاطمه اَتمِّ هر نعم نبود
اگر نبود فاطمه سوره « والقلم » نبود * * * اگر نبود فاطمه كتيبه اي رقم نبود
كه از نسيم رحمت و عطاي ذات سرمدي * * * مشام دهر مشك بو شد از گل محمدي
شاعر: زنده یاد ژولیده نیشابوری

گل محمدی

پیشاپیش میلاد باسعادت ام ابیها حضرت فاطمه زهرا(س) بر تمامی عاشقان حضرتش مبارک

امشب در اين كوير گلي زاده ميشود
دنيا به خاك بوسياش آماده ميشود
امشب هزار دٍسته گل نور از بهشت
بر خانه خديجه فرستاده ميشود
ميآيد او كه نوگل پاك محمد است
زهرا كه مقتداي هر آزاده ميشود
بوي گلاب ميدهد امشب تمام خاك
امشب در اين كوير گلي زاده ميشود

شرق حیرت


سمت چشمان شما را شرق حيرت گفتهاند
غربت اندوه ما را غرب حسرت گفتهاند
يازده خورشيد نوراني تشعشع كردهاند
زير آن چادر كه آلاچيق عصمت گفتهاند
ساكنان باغ هاي آبي هفت آسمان
يكصدا بانوي كوثر را مديحت گفتهاند
كوچههاي معرفت تا رهگذار گام توست
خاك آن را اصل عرفان مهر طينت گفتهاند
نيستي هم با شعاع هستيِ تو جان گرفت
پرده و نام تو را آهنگ خلقت گفتهاند
بس كه خون باريدهايم از ديده با ياد شما
قلب ما را كربلاي داغ غيرت گفتهاند
اي حجاز معرفت! بعد از تو ياران علي
از نجف تا كوفه را اقليم غربت گفتهاند
روز ديدار تو رستاخيز احساسات ماست
عالم شيداييِ ما را قيامت گفتهاند

شاعر: اعظم السادات میر سلیمی